بازیگری که پیر نمیشود
در زنجان در یک خانواده پرجمعیت، متولد و بعدا به خاطر شغل پدر که کارمند اداره برق بود، راهی تهران شد. ۳۹ سال پیش در دانشگاه شهید بهشتی، سراغ روان شناسی رفت. انرژیای در خودش سراغ داشت که او را به سمت بازیگری در آن طرف مرز کشاند.
کد خبر :
۵۳۵۷۲
بازدید :
۲۹۹۸
سعیده نیک اختر l در زنجان در یک خانواده پرجمعیت، متولد و بعدا به خاطر شغل پدر که کارمند اداره برق بود، راهی تهران شد. ۳۹ سال پیش در دانشگاه شهید بهشتی، سراغ روان شناسی رفت. انرژیای در خودش سراغ داشت که او را به سمت بازیگری در آن طرف مرز کشاند.
خمسه، دو سال سخت را در آتلیههای بازیگری فرانسه به فراگیری پانتومیم گذراند. انقلاب که شد، درسش را نیمه کاره رها کرد و به کشورش برگشت.
سال ۶۰ در «مرگ یزدگرد» بیضایی جلوی دوربین رفت. همان اتفاق برایش کافی بود تا از سال ۶۱ تا الان جلوی دوربین باشد. در دهه ۶۰ بیشترین وقتش را در تلویزیون گذراند. بعد از مسابقه «هفت خوان» و «حواستو جمع کن» و چند تله تئاتر تلویزیونی، این مسابقه هوشیار و بیدار بود که هر جمعه ما را پای تلویزیون مینشاند.
سال ۶۰ در «مرگ یزدگرد» بیضایی جلوی دوربین رفت. همان اتفاق برایش کافی بود تا از سال ۶۱ تا الان جلوی دوربین باشد. در دهه ۶۰ بیشترین وقتش را در تلویزیون گذراند. بعد از مسابقه «هفت خوان» و «حواستو جمع کن» و چند تله تئاتر تلویزیونی، این مسابقه هوشیار و بیدار بود که هر جمعه ما را پای تلویزیون مینشاند.
خمسه در کنار زنده یاد محسن یوسف بیک لحظات خوشی را برای ما رقم زد. سال ۶۷ در «روز باشکوه» عیاری بازی کرد که مورد استقبال قرار گرفت و فروش خوبی داشت. بعد از آن تقریبا همه نقشهایی که به او محول میشد، کمدی و طنز بود.
تو چرا پیر نمیشی؟
سال ۷۲ «من زمین را دوست دارم» هم در ادامه همین ژانر اتفاق افتاد و با موفقیت در گیشه رو به رو شد. جالب است که بهترین بازی و تنها سیمرغش برای فیلم اجتماعی تلخی مثل «بیست» در جشنواره فجر بیست و هفتم بود. شاید عجیب باشد که خمسه از هنرمندان پرانرژی و فعالی است که طی این ۳۶ سال تقریبا هر سال یک برنامه تلویزیونی و یک فعالیت سینمایی داشته.
تو چرا پیر نمیشی؟
سال ۷۲ «من زمین را دوست دارم» هم در ادامه همین ژانر اتفاق افتاد و با موفقیت در گیشه رو به رو شد. جالب است که بهترین بازی و تنها سیمرغش برای فیلم اجتماعی تلخی مثل «بیست» در جشنواره فجر بیست و هفتم بود. شاید عجیب باشد که خمسه از هنرمندان پرانرژی و فعالی است که طی این ۳۶ سال تقریبا هر سال یک برنامه تلویزیونی و یک فعالیت سینمایی داشته.
گفت و گوی زیر برای این کوتاه است که به صورت مجازی و تلگرامی انجام شد، چون خمسه، این روزها خارج است. با این حال، سر فرصت به سوالاتمان جواب داد و وعده داد بعد از پخش پایتخت پنج در نوروز ۹۷، گفت و گویی مفصل با، اما انجام دهد.
نسبت به تولد چه حسی دارید؟ مثل زمان تولد فرزندانتان.
هیچ حسی زیباتر از حس تولد نیست؛ چه تولد خودت که نویدبخش زندگی است و کشف هستی و درک لذتها و رنجهای آن و چه تولد فرزندان خود که استمرار جهان هستی است با این امید که از مجموعه رنجهای آدمی کاسته شود.
برای سالروز تولد همسرتان چه میکنید؟
به غیر از خودکشی هر کار دیگری انجام میدهم.
در طول زندگی پرفراز و نشیب شما، موقعیتی پیش آمده که فکر کنید دوباره متولد شده اید؟
من همواره در معرض تولد تازه هستم. هر روز که سر از بالین بر میدارم، احساس نوزایی میکنم. هر صبح به خورشید سلامی دوباره میکنم و آرزو میکنم امروز روزی رها از ظلم و تیرگی و سرشار از شادی و صلح و امنیت باشد. نه تنها برای خودم که برای مجموعه هستی.
اگر دوباره متولد میشدید، باز هم بازیگر میشدید؟
من هر بار که به دنیا آمده ام، بازیگری را برگزیده ام. نه برای این که از بازیگری ناگزیر بوده ام بلکه برای ظرفیت گسترده این شغل جهت زیستن متنوع.
پیش آمده در زندگی تان هم بازی کنید؟
فرق بازی بازیگران با بقیه مردم در این است که ما بازی میکنیم تا حقیقتی را آشکار کنیم، ولی دیگران بازی کنند تا حقیقتی را پنهان کنند. چنانچه بازیگری برعکس این قضیه عمل کند، بازیگر نیست دیگری است.
جوانها دوست دارند بدانند راز موفقیت و شادابی و جوانی علیرضا خمسه چیست؟
هیچ رازی در بین نیست جز این که به قول سهراب سپهری:
زندگی راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان فرداییست که نخواهد آمد
یک توصیه عملی به جوان ترها بکنید که به آرزوهایشان برسند.
آرزو میکنم جوانها به رویاهایشان جدیتر نگاه کنند و اجازه ندهند چیزی بین آنها و آرزوهایشان فاصله بیندازد. یکی از محاسن بازیگری رویا دیدن با چشمان باز است. به این معنا که همه آنچه را که در آینده طلب میکنید، به چشم جان ببینید.
در کار طنز تازگی بسیار مهم است. فکر میکنید رمز تازگی و استمرار کار شما در طنز چیست؟ چه میشود که هنوز خمسه یکی از بهترین چهرههای طنز ماست؟
همزیستی با مردم سرزمین خود و شریک غم و شادی آنان بودن و به عبارت دیگر، معاصر بودن با مخاطب، کلید حضور در عرصه طنز است.
شما جزء بازیگرانی هستید که مدام بین طنز و جدی در تردد هستید و سیمرغ را برای نقشی تلخ و جدی گرفتید. چه شد که در یک نقش گیر نکردید و همه چیز را تجربه میکنید؟
طنز و جد یا به عبارت دیگر کمدی و تراژدی دو روی یک سکه هستند. بازیگران باتجربه معمولا در هر دو عرصه حضور تاثیرگذار دارند. این توفیق به من هم چهره نشان داد که امکان تجربه در این دو زمینه را پیدا کنم.
بازیگر محبوب و دوست داشتنی سینما و تلویزیون کشورمان؛ سالهای فراوانی برای ما خاطره ساخته است. ما را پای تلویزیون میخکوب کرده است و مجبورمان کرده برای دیدنش به سینما برویم. این نگاهی به مسیر زندگی هنری اوست.
مرگ یزدگرد؛ ۱۳۶۰
بیضایی دو سال قبل نمایشنامه مرگ یزدگرد را نوشته و آن را روی صحنه برده بود. از آن جا که مهدی هاشمی معلم بازیگری خمسه بود، او را به بیضایی پیشنهاد داد. با این که در متن نمایشنامه سربازی وجود نداشت، بیضایی به خاطر حضور خمسه، آن نقش را به فیلمش اضافه کرد.
هوشیار و بیدار؛ ۱۳۶۵
نسبت به تولد چه حسی دارید؟ مثل زمان تولد فرزندانتان.
هیچ حسی زیباتر از حس تولد نیست؛ چه تولد خودت که نویدبخش زندگی است و کشف هستی و درک لذتها و رنجهای آن و چه تولد فرزندان خود که استمرار جهان هستی است با این امید که از مجموعه رنجهای آدمی کاسته شود.
برای سالروز تولد همسرتان چه میکنید؟
به غیر از خودکشی هر کار دیگری انجام میدهم.
در طول زندگی پرفراز و نشیب شما، موقعیتی پیش آمده که فکر کنید دوباره متولد شده اید؟
من همواره در معرض تولد تازه هستم. هر روز که سر از بالین بر میدارم، احساس نوزایی میکنم. هر صبح به خورشید سلامی دوباره میکنم و آرزو میکنم امروز روزی رها از ظلم و تیرگی و سرشار از شادی و صلح و امنیت باشد. نه تنها برای خودم که برای مجموعه هستی.
اگر دوباره متولد میشدید، باز هم بازیگر میشدید؟
من هر بار که به دنیا آمده ام، بازیگری را برگزیده ام. نه برای این که از بازیگری ناگزیر بوده ام بلکه برای ظرفیت گسترده این شغل جهت زیستن متنوع.
پیش آمده در زندگی تان هم بازی کنید؟
فرق بازی بازیگران با بقیه مردم در این است که ما بازی میکنیم تا حقیقتی را آشکار کنیم، ولی دیگران بازی کنند تا حقیقتی را پنهان کنند. چنانچه بازیگری برعکس این قضیه عمل کند، بازیگر نیست دیگری است.
جوانها دوست دارند بدانند راز موفقیت و شادابی و جوانی علیرضا خمسه چیست؟
هیچ رازی در بین نیست جز این که به قول سهراب سپهری:
زندگی راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان فرداییست که نخواهد آمد
یک توصیه عملی به جوان ترها بکنید که به آرزوهایشان برسند.
آرزو میکنم جوانها به رویاهایشان جدیتر نگاه کنند و اجازه ندهند چیزی بین آنها و آرزوهایشان فاصله بیندازد. یکی از محاسن بازیگری رویا دیدن با چشمان باز است. به این معنا که همه آنچه را که در آینده طلب میکنید، به چشم جان ببینید.
در کار طنز تازگی بسیار مهم است. فکر میکنید رمز تازگی و استمرار کار شما در طنز چیست؟ چه میشود که هنوز خمسه یکی از بهترین چهرههای طنز ماست؟
همزیستی با مردم سرزمین خود و شریک غم و شادی آنان بودن و به عبارت دیگر، معاصر بودن با مخاطب، کلید حضور در عرصه طنز است.
شما جزء بازیگرانی هستید که مدام بین طنز و جدی در تردد هستید و سیمرغ را برای نقشی تلخ و جدی گرفتید. چه شد که در یک نقش گیر نکردید و همه چیز را تجربه میکنید؟
طنز و جد یا به عبارت دیگر کمدی و تراژدی دو روی یک سکه هستند. بازیگران باتجربه معمولا در هر دو عرصه حضور تاثیرگذار دارند. این توفیق به من هم چهره نشان داد که امکان تجربه در این دو زمینه را پیدا کنم.
بازیگر محبوب و دوست داشتنی سینما و تلویزیون کشورمان؛ سالهای فراوانی برای ما خاطره ساخته است. ما را پای تلویزیون میخکوب کرده است و مجبورمان کرده برای دیدنش به سینما برویم. این نگاهی به مسیر زندگی هنری اوست.
مرگ یزدگرد؛ ۱۳۶۰
بیضایی دو سال قبل نمایشنامه مرگ یزدگرد را نوشته و آن را روی صحنه برده بود. از آن جا که مهدی هاشمی معلم بازیگری خمسه بود، او را به بیضایی پیشنهاد داد. با این که در متن نمایشنامه سربازی وجود نداشت، بیضایی به خاطر حضور خمسه، آن نقش را به فیلمش اضافه کرد.
هوشیار و بیدار؛ ۱۳۶۵
خمسه با دهانی کش آمده و روحیهای خونسرد و بی خیال، بیدار ماجرا بود و محسن یوسف بیک، عصبی و پراسترس، نقش هوشیار مسابقه را بازی میکرد؛ مسابقهای که ظهرهای جمعه از سال ۶۵ تا ۶۷ ما بچههای دهه ۶۰ را سرگرم میکرد. خمسه در خاطراتش میگوید تا سالها در کوچه و خیابان، من و آقای یوسف بیک را، هوشیار و بیدار صدا میزدند.
روز باشکوه؛ ۱۳۶۷
عیاری بعد از ساخت چهار فیلم اجتماعی تلخ با تم رئالیستی، تصمیم گرفت به سراغ سینمای کمدی برود. روز باشکوه داستان گل آقا، قهرمان ملی دوچرخه سواری در آسیاست که در دوره قبل از انقلاب میگذرد. گل آقا بعد از کسب مدال به موطنش برگشته و با استقبال اهالی رو به رو میشود. همان زمان قرار است یکی از اعضای خانواده سلطنتی وارد شهر شود. فرماندار میخواهد برای استقبال از درباری ها، از محبوبیت گل آقا استفاده کند که گل آقا نمیپذیرد.
آپارتمان شماره ۱۳؛ ۱۳۶۹
خمسه برای این فیلم برنده جایزه بهترین بازیگر فیلم مرد از جشنواره پیونگ یانگ شد. ماشاءالله ایرانمنش از کرمان راهی پایتخت میشود تا ارث پدری اش، آپارتمان شماره ۱۲ را بفروشد و کارگاه تراشکاری کارفرمای خود را در زادگاهش خریداری و با دختر محبوبش ازدواج کند، اما آپارتمان به دلیل وجود ساکنان مجتمع که آدمهای بدقلقی هستند، فروش نمیرود.
ماموریت آقای شادی؛ ۱۳۷۱
این فیلم باعث ازدواج خمسه و همسرش شد. خمسه چهل ساله بود که در این فیلم بازی کرد. همسرش که همسایه شان بود، برای نشان دادن کسی که دوستش داشت، خانواده اش را مجبور کرده بود، ۱۵ بار این فیلم را پشت سر هم ببینند! طوری که هر بار بعد از تمام شدن فیلم، دوباره بلیت میخریدند و فیلم را از نو میدیدند.
من زمین را دوست دارم؛ ۱۳۷۲
ابوالحسن داوودی در پنجمین فیلمش سراغ ژانر فانتزی و کمدی رفت. پیمان قاسم خانی فیلمنامه را نوشت و پای موجودات فضایی را به زمین باز کرد. بهزاد خداویسی در نقش خسرو، راننده تاکسی است که خپیت این موجود فضایی را میبیند و همراه با او درگیر مسائل متعددی میشود.
بشین، پاشو، بخند؛ ۱۳۷۶
مجموعهای ورزشی و آموزشی برای بچهها بود که برای اولین بار به این شکل اجرا میشد. تمام کارهای این مجموعه از نویسندگی تا کارگردانی و اجرا توسط خود خمسه انجام شد. این شکل از برنامه که شکل درستی از هیجان و تخلیه انرژی برای بچهها بود، بعدها کمتر در تلویزیون دیده شد؛ برنامهای که هم جوانها با آن همراه شدند و هم بچه ها.
یک مشت پر عقاب؛ ۱۳۸۴
این سریال، اولین همکاری خمسه با اصغر هاشمی بود و جدا از این، خمسه نقشی کاملا جدی داشت که خیلی هم مورد توجه بینندهها قرار گرفت. خمسه نقش یک سرکار استوار آذری زبان در یک پادگان قبل از انقلاب به نام شه پرست را بازی میکرد که طبق صلاحدید ضرغامی، مدیر وقت سازمان صدا و سیما، مجبور شدند بخشهای زیادی را سانسور و بخشهایی را هم دوبله کنند. سر همین سریال بود که احمد آقالو بازیگر صاحبنام فوت کرد و ادامه نقشش را پرویز پورحسینی بازی کرد.
مرد هزار چهره؛ ۱۳۸۶
بینندههای تلویزیون خیلی این کار را دوست داشتند. اول به خاطر مهران مدیری که خیلی طرفدار دارد و تنها همکاری خمسه با مدیری بود که با استقبال جدی تماشاگران رو به رو شد. خیلیها فکر کردند این همکاری باید جنبه طنز داشته باشد که این طور نبود. دوم این که خمسه این نقش را به خاطر جدید بودنش دوست داشت و تا مدتها خبرنگارها نقش پدرخوانده را در این سریال، نقش عجیب و ماندگار خمسه میدانستند.
مهمانان ویژه؛ ۱۳۹۰
تنها همکاری خمسه با جواد رضویان بود و نتیجه خوبی هم داشت. راننده مینی بوسی از آغشت ایده بسیار جالبی بود که به خمسه میآمد. فقط بدشانسی این بود که این کار برخورد کرد به اوایل بحران مالی صدا و سیما و پول به موقع نرسید و این کار برای نوروز آماده نشد. با این که سکانسها در اردیبهشت سال بعد گرفته شد، ولی یکدستی کار از بین نرفت و کار خیلی خوب جمع و جور شد و شیرینی اش از بین نرفت. این کار جزء کارهای موفق شبکه تهران محسوب میشود که چند بار بازپخش شد.
سلام بر فرشتگان؛ ۱۳۹۰
داستان این فیلم درباره دختربچهای به نام شادی است که برای زنده نگه داشتن مادربزرگ بیمار خود دست به کارهای عجیبی میزند. این فیلم که خمسه در آن نقش جالبی داشت، برنده جوایز متعددی مثل بهترین فیلم در جشنواره کودک و نوجوان شد. خمسه در این فیلم نوازنده ترک زبانی است که به گویش محلی به آن سازاندا جزء گروه عاشیقلار میگویند. یکی از ویژگیهای مشخص بازی خمسه گویش به زبانهای محلی در بهترین نوع خود است که در این نقش هم زبان ترکی که ریشه وراثتی هم دارد، به نقشش بسیار آمده است.
پایتخت ۱ تا ۵؛ ۱۳۹۰- ۱۳۹۶
بابا پنجعلی، تا الان آخرین نقش ماندگار خمسه در ذهن مخاطب عام بوده است. به دلیل این که شخصیت متفاوتی از خمسه را دیده بودند. در قسمت اول بسیاری شگفت زده شده بودند که باور کنند یا نکنند که خمسه شخصیت پیرمرد مازنی هشتاد ساله را بازی کرده و آلزایمر دارد. به خاطر این که با خود خمسه خیلی تفاوت دارد.
بابا پنجعلی خیلی کم صحبت میکند و شخصیت چندان گویایی نیست. با این حال تبدیل شد به شخصیتی دوست داشتنی موثر و شیرینی. خیلی از مردم این روزها خمسه را با اسم بابا پنجعلی صدا میزنند.
منبع: هفته نامه همشهری جوان
۰